نمونه سوالات فصل 5 علوم هشتم(حس و حرکت)
قسمت بیستم فصل 5 علوم تجربی هشتم
انواع ماهیچه ها
1) ماهيچه قلبي:
اين ماهيچه شامل سلول هاي منفرد، منشعب يا طويلي است كه به موازات يكديگر قرار گرفته اند و داراي خطوط عرضي هستند. انقباض آنها غير اداري و قوي و منظم است.
2) ماهيچه ي صاف:
اين نوع ماهيچه، اجتماعي از سلول هاي دوكي شكل است اين نوع ماهيچه پروتئين هاي انقباضي به صورت خطوط عرضي در زير ميكروسكوپ ندارد انقباض آنها كندتر از سلول هاي ماهيچه اي استخوان است و تحت كنترل اعصاب خودكار بدن هستند و ارادي نيستند. اين نوع ماهيچه را ماهيچه ي احشايي مي گويند.مانند ماهيچه ي درون احشا و اندام هاي حفره اي شكلي مثل روده، معده، ميزناي، عدسي چشم، مردمك
3) ماهيچه ي اسكلتي(مخطط):
ماهيچه اسكلتي شامل دسته هايي از سلول هاي چند هسته اي استوانه اي بسيار طويل است كه در درون آنها پروتئين دماي انقباضي به صورت خطوط عرضي ديده مي شود.حركت اسكلت بدن توسط اين نوع ماهيچه ها صورت مي گيرد. انقباض اين ماهيچه سريع پر قدرت و تحت كنترل اراده است بافت ماهيچه اي از سلول هاي ساخته شده است. هر سلول ماهيچه اي تار ماهيچه نام دارد كه داراي رنگ دانه هاي ميوگلوبين به رنگ قرمز – قهوه اي است . ميوگلوبين مولكولي شبيه هموگلوبين است.در سلولهاي ماهيچه اي اسكلتي(مخطط) هسته هايي وجود دارد كه معمولا در زير غشاي سلول قراردارند.
تارهاي ماهيچه اي اسكلتي از نظر ساختار و عملكرد به سه دسته تقسيم مي شوند.
1) قرمز:
مقادير زيادي ميوگلوبين دارند اين تارها نيرومند هستند و ميتوكندي زياد دارد اما سرعت انقباض آن ها كمتر است.
2)سفيد:
اين نوع تارها نسبت به ساير آنها بزرگتر، قطورتر و ميتوكندري كمتر و ميوگلوبين كمتري دارند. سرعت انقباض زياد و نيروي آن ها كم است.
3) بينابيني:
ويژگي هاي حد واسط رشته هاي قرمز و سفيد را دارند.
خواص ماهيچه ها
1) تركيب پذيري :
محركهاي فيزيكي (دما الكتريسيته)، شيميايي(اسيد و باز)، مكانيكي(ضربه)، موجب حركت ماهيچه ها مي شود.
2) انقباض:مهمترين ويژگي ماهيچه ها خاصيت انقباض آنهاست. اين ويژگي ماهيچه موجب حركت اندام ها مي شود.
3) انبساط:
اين ويژگي موجب بازگشت آن به حالت اول است. و موجب حركات بدن مي شود. ماهيچه هاي اسكلتي حركت متقابل دارند. يعني ماهيچه هايي كه در دو طرف يك استخوان قراردارند عكس عمل هم عمل مي كنند و موجب حركت اندام مي شود.
زرد پی:طناب محکم و سفید رنگی است که ماهیچه را به استخوان متصل می کند.
بزرگترین زرد پی بدن که از پشت ساق پا تا کف پا امتداد دارد آشیل نام دارد
نکته:ماهیچه های اسکلتی حرکت متقابل دارند یعنی ماهیچه هایی که در دو طرف یک استخوان قرار دارند عکس عمل هم عمل می کنند و موجب حرکت می شوند
با استفاده از جزوه آقای حسین مردی
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت نوزدهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
غضروف
غضروف نرم و قابل انعطاف است و مانع اصطکاک استخوان ها در مفاصل میشود.در نوک بینی، لاله گوش و محل اتصال استخوان ها غضروف وجود دارد.
رباط
بافت پیوندی محکمی که استخوان ها را در محل مفصل های متحرک به هم وصل می کنند.نواري از جنس هم بند متراكم است اين بافت بين دو استخوان كشيده شده است وظيفه آن مهار حركات بيشتر از اندازه مفصلي است.
انواع رباط های زانو:
رباط جانبی داخلی-رباط جانبی خارجی-رباط متقاتع(صلیبی)قدامی-رباط متقاطع(صلیبی) خلفی
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت هجدهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
انواع مفصل های متحرک، نیمه متحرک و بی حرکت
مفصل های متحرک اساس حرکت های بدن هستند. بر طبق کاربرد هر مفصل، مفصل های متحرک با برآمدگیها و فرو رفتگیهایی که دارند میتوانند در جهات گوناگونی حرکت کنند اما محورهای حرکتی مشخصی دارند. حرکات اتفاقی و خارج از توان مفصل ممکن است به پارگی رباطها یا دررفتگی مفصل بینجامد.
مفصل های متحرک بر اساس توانایی در میزان تحرک از یک دیگر تشخیص داده میشود. انواع مفصل های متحرک، شامل مفصل های گوی و کاسه ای، محوری، لولایی و لغزنده است.
مفصل گوی و کاسه ای- این مفصل ها از یک سر توپی شکل که درون حفرهای گرد و توخالی جای میگیرد، تشکیل شدهاند. نه تنها گوی میتواند در جهات گوناگون حرکت کند، بلکه اگر با رباطهای ثابت مهار نشده باشد، دور خود نیز میتواند گردش کند. مفصل شانه مثال خوبی از مفصل گویی و کاسهای است. مفصل شانه به بازوها اجازهی حرکت بالا و پایین میدهد و همچنین کشیده شدن به بیرون یا حتی حرکت دایرهوار نیز در این مفصل میتواند انجام شود. مفصل ران و لگن نیز مثالی از مفصل گوی و کاسهای است. در این مفصل، حرکت کمی محدود شدهاست چون دو سوم گوی توسط کاسه پوشیده شدهاست. این حالت برای جلوگیری از دررفتگی مفصل ایجاد شدهاست.
مفصل محوری- مفصل بالایی زند زیرین و زند زبرین در ساعد دست مثالی از مفصل محوری است.مفصل لولایی- در این نوع مفصل حرکت دورانی و در حول محوری انجام می شود. مفصل های لولایی سادهترین نوع مفصلها هستند. آنها حرکت را فقط در یک جهت ممکن میسازند. این مفصل ها از یک زایده استوانهای شکل و یک حفرهی تو خالی که مانند استوانهای بزرگ تر، استوانهی دیگر را دربرگرفته است، تشکیل شدهاند. به عنوان مثال میتوان مفصل بازو و زند زیرین را نام برد. مفصل بالایی مچ نیز مثال خوبی از این نوع مفصل است. یک صفحه از این مفصل اجازهی خم و راست شدن و صفحهی دیگر اجازهی حرکت به سمت شست یا انگشت کوچک را به مچ میدهد. مفصل لغزنده- در این گونه مفصل، استخوان ها در محل مفصل روی یک دیگر می لغزند. مفصل استخوان های مچ دست با استخوان های کف دست، از این نوع اند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت هفدهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
مفصل ها
به محل اتصال دو یا چند استخوان با یک دیگر مفصل می گویند. مفصل ها انواع گوناگونی دارند. برخی از استخوانها با رباط به یکدیگر متصل میشوند و می توانند حرکت کنند، برخی دیگر به یکدیگر جوش میخورند و توان حرکت ندارند. در مفاصل ثابت بافت غضروفی یا پیوندی فضای بین استخوان ها را پر می کند و به استخوان اجازهی حرکت نمیدهند مانند صفحات استخوانی موجود در جمجمه.
رباط ها با خاصیت ارتجاعی خود دو استخوان را کنار یک دیگر نگه می دارند. رباط ها از بافت پیوندی ارتجاعی با رشته های کلاژ نی فراوان تشکیل شده اند جنس این رشته های کلاژ نی پروتئین است. مثلاً استخوان درشت نی و نازک نی به وسیله رباط ها کنار یک دیگر قرار دارند.
بر اساس نوع حرکت مفصل ها به سه گروه ثابت، نیمه متحرک و متحرک تقسیم می شوند. در مفصل های ثابت، لبه های دو استخوان محکم کنار هم قرار گرفته اند و مفصل فاقد حرکت است. مفصل بین استخوان های کاسه سر از این نوع اند. در نوزادان هنگام تولد مفصل های بین استخوان های سر به ویژه در ناحیه جلوی سر هنوز کاملاً ثابت نشده اند. به عبارت دیگر بین استخوان های سر نوزاد هنوز بافت پیوندی وجود دارد. بعد از تولد به تدریج همراه با رشد کودک، بافت پیوندی تبدیل به بافت استخوانی می شود و مفصل های بین استخوان های سر کاملاً ثابت می شوند.
در مفصل های نیمه متحرک، استخوان ها دارای حرکتی جزیی اند. استخوان مهره های کمر دارای این نوع مفصل اند. در مفصل های متحرک، حرکت استخوان های در محل مفصل کاملاً مشهود است. بیش تر مفصل های بدن از این نوع اند.
به جز مفصل های ثابت در محل مفصل های نیمه متحرک و متحرک غضروف وجود دارد. این غضروف ها به دو صورت غضروف های اولیه و ثانویه وجود دارد.
مفصل های غضروفی اولیه شامل غضروف های شفاف هستند این نوع مفصل ها را در محل اتصال دنده های اول، ششم و هفتم با استخوان جناغ سینه می توان یافت. غضروف های ثانویه، ترکیبی از رشته های غضروفی و بافت پیوندی اند. این نوع غضروف ها را در دیسک های بین مهره ها و مفصل استخوان ران با لگن می توان دید.
مفصل های متحرک- مفصل های متحرک به میزان زیادی توانایی حرکت دارند. در این نوع مفصل ها حداقل 2 استخوان شرکت دارد. در محل مفصل استخوان ها با غضروف پوشیده شده اند.
معمولاً در این مفصل ها، یک استخوان دارای برآمدگی و دیگری دارای فرورفتگی است که روی هم یا کنار هم به آرامی حرکت میکنند.
در محل مفصل پوششی به نام کپسول رشته ای مفصل را می پوشاند. در دیواره داخلی کپسول رشته ای غشایی قرار دارد که مایع مفصلی را در بین دو استخوان ترشح می کند. این مایع لغزیدن دو استخوان را در مجاور هم آسان می کند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت شانزدهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
استخوانهای پا
استخوان لگن خاصره محل اتصال اسکلت سینهای و پاها است. محور تعادل بدن درست از میان استخوان لگن میگذرد این استخوان در زنان نسبت به مردان پهنتر است، با توجه به این که ساختار استخوانی زنان ظریفتر از مردان است.
پاها بدن را حمل میکنند و از دستها قوی تر هستند ولی کم و بیش ساختمانی مشابه با آن ها دارند.
استخوان لگن ، از دو استخوان کوچک تر به نام نیم لگن و استخوان خاجی تشکیل شده است نیم لگن هر طرف، از جلو به نیم لگن طرف دیگر و از عقب به استخوان خاجی چسبیده است. هر استخوان نیم لگن، از چسبیدن سه استخوان در دوران جنینی به نام استخوان های تهیگاهی، شرمگاهی و نشیمنگاهی تشکیل شده است. استخوان ران درازترین استخوان بدن، است. سر برجسته این استخوان در گودی استخوان نیم لگن فرو می رود و مفصل ران را می سازد. با افزایش سن که از سختی استخوانها کاسته میشود، احتمال شکستگی لگن افزایش مییابد.
ساق پا از دو استخوان درشتنی و نازکنی درست شدهاست. استخوان درشت نی از محل شروع خود در زانو سطح درونی ساق را تشکیل میدهد و به قوزک درونی پا ختم میشود. استخوان نازک نی نیز در پایین، قوزک بیرونی پا را تشکیل میدهد. پا، برخلاف دست، ٧ استخوان در مچ دارد. مانند دست، استخوانهای مچ پا نیز در دو ردیف قرار گرفته اند. استخوانهای کف پا توسط رباطها و زردپیها به هم وصل شده اند و به صورت قوسی قرار دارند و کاملاً به زمین تکیه نمی کند.
قوس پا وزن بدن را بین استخوان پاشنه (یکی از استخوان های مچ پا) و انتهای استخوان های کف پا و انگشتان توزیع میکند و این عمل بالشک مانند قوس پا در هر قدم میتواند سه برابر وزن بدن را تحمل کند. در پا نیز مانند دست پنج انگشت و در هر انگشت به جز انگشت شست سه استخوان وجود دارد.
اندازه استخوانهای پا به کلی با دست متفاوت است. انگشتان پا به نسبت به انگشتان دست طول کوتاهتری دارند و پاشنهی پا از بقیه استخوان های مچ پا بزرگ تر است. به طور کلی استخوانهای موجود در پا پهنتر و سفتتر از استخوانهای موجود در دست هستند چون باید وزن کل بدن را تحمل کنند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت پانزدهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
استخوانهای دست
برای لمس یا گرفتن چیزی و برای انجام کارهای گوناگون دست، باید حرکات ظریف و دقیقی داشته باشد. حرکات گوناگون دست ناشی از اعمال هماهنگ استخوان های شانه، بازو، ساعد و انگشتان است. به طور معمول مهارتهای دست هر فرد ویژه خود اوست. این توانایی ها متمایز کنندهی انسان از سایر پستانداران است. استخوان دست از طریق استخوان های شانه به قفسهی سینه وصل میشوند.
استخوان های شانه شامل، استخوان کتف ، استخوان ترقوه و استخوان های دست شامل بازو، ساعد (استخوانهای زند زبرین و زند زیرین )، استخوانهای مچ و انگشتان است. استخوان ترقوه در تمام طول خود از زیر پوست قابل لمس است و با استخوان زند زبرین، بیشترین میزان شکستگی را در بین استخوانهای بدن دارند. استخوان کتف در مجاور قفسهی سینه قرار دارد.استخوان کتف از طریق زایدهی استخوان ترقوه و از طریق سطح مفصلی کم عمق خود به سر توپی شکل استخوان بازو اتصال مییابد. بازو از طریق دو استخوان زند زبرین و زند زیرین به مچ متصل میشود. استخوان زند زبرین در سمت انگشت کوچک و استخوان زند زیرین در سمت انگشت شست در ساعد قرار دارد. مفصل آرنج باعث خم شدن و باز شدن ساعد می شود.
استخوان های مچ در دو ردیف قرار دارند ردیف اول بین استخوانهای زند زبرین و زند زیرین و ردیف دوم بین استخوان های ردیف اول و استخوان های کف دست قرار گرفته اند. کف دست، پنج استخوان نسبتاً دراز دارد که در یک طرف با استخوان های مچ و از طرف دیگر با استخوان های انگشتان مفصل می شوند. انگشتان دست هر یک سه بند دارند به جز انگشت شست که دارای دو بند است. تحرک انگشتان دست زیاد است.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت چهاردهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
قفسه سینه
دندههای استخوانی قفسهی سینه را میسازند. قفسهی سینه شامل استخوان جناغ ، دندهها و مهرههای سینهای است و از اندامهای درون خود محافظت می کند. قفسهی سینه از مهرههایی با غضروف بیش تر و متحرکتر درست شدهاست. دندهها در قفسهی سینه به صورت جفت قرار دارند. از اندامهای بالای شکم و قفسه سینه و رگهای مهم محافظت میکنند. علاوه بر آن فضای مناسبی برای ششها فراهم می کنند. معمولاً ١٢ جفت دنده در بدن انسان وجود دارد این تعداد در برخی از افراد ممکن است 11 و یا 13 جفت باشد.
ستون مهرهها به درون قفسه سینه برجسته شده است به همین دلیل در برش عرضی قفسه سینه از درون لوبیایی شکل و از بیرون بیضی شکل دیده می شود. اگر از پشت به قفسهی سینه بنگریم، در می یابیم مهرههای سینهای از استخوان جناغ درازترند. ورودی قفسهی سینه در بالای آن باریک است و از جفت اول دندهها، مهرهی اول سینهای و قسمت بالای استخوان جناغ تشکیل شده است.
سرخرگها و سیاهرگها از بالای قفسهی سینه به سمت سر، گردن و دیوارهی قفسه سینه میروند و به حلق ، نای ، بالای ششها و قسمتهایی از غدهی تیرویید راه می یابند.
قسمت پایینی قفسهی سینه، که کمی پهنتر از بخش بالایی است، از دوازدهمین مهرهی سینهای ، دندههای ١٠، ١١ و ١٢ و غضروفهای آنها و زایدهی انتهایی جناغ درست شدهاست. در کف قفسهی سینه دیافراگم قرار گرفته است. سوراخهایی در دیافراگم برای ورود رگها و اعصاب وجود دارد. وقتی دیافراگم به درون فضای سینهای برآمده میشود، برخی از اعضای شکمی با قسمت پایینی قفسهی سینه مجاور میشوند. ١٢ جفت دنده که قفسه سینه را میسازند به ٧ جفت دندهی واقعی و ٥ جفت دندهی کاذب تقسیم میشوند. جفت دندههای ٨، ٩ و ١٠، قوس قفسهی سینه هر یک با واسطه غضروف دنده هفتم به دندههای بالاتر متصل می شوند. دو جفت آخر دندهها به دندههای بالایی متصل نیستند و به صورت آزاد در ماهیچههای جلویی و کناری دیوارهی شکمی قرار دارند. فضاهای بین دندهای به فرایند تنفس کمک میکنند و سبب کاهش و افزایش حجم قفسهی سینه می شود. غضروفهای مربوط به هر دنده، دنده را به جناغ متصل میکند. جناغ از سه قسمت درست شدهاست: قسمت بالایی یا چنگال جناغی، قسمت میانی و قسمت پایینی یا زایدهی انتهایی.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت سیزدهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
ستون مهره ها
ستون مهرهها از 26 قطعه استخوان ساخته شده است به هر یک از قطعه ها یک مهره می گویند. ستون مهرهها از مجموع ٢٤ مهرهی جداگانه و ٩ مهرهی جوش خورده به هم درست شدهاست. ستونمهرههای آدمی در پشت بدن قرار دارد و از نظر شکل و محل قرار گرفتن به پنج بخش تقسیم می شوند: ناحیهی گردنی با ٧ مهرهی گردنی ، ناحیهی سینهای با ١٢ مهرهی سینهای ، ناحیهی کمری با ٥ مهرهی کمری ، ناحیهی خاجی با ٥ مهرهی جوش خورده به هم و دنبالچه با ٥ ـ ٣ مهرهی دنبالچهای جوش خورده به هم. بین هر دو مهره مجاور یک صفحه غضروفی محکم یا دیسک بین مهرهای که به عنوان ضربه گیر عمل میکنند، وجود دارد.
رباطهای مختلفی که بین برآمدگیهای مهرهها قرار دارند، معمولاً کل ستون مهرهها را میپوشانند و سبب استحکام آن می شوند. مهرههای بالای ناحیهی خاجی به نام مهرههای پیش خاجی یا مهرههای آزاد نامیده میشوند. این مهرهها، ستون مهره ها را میسازند که در یک فرد بالغ، ٣٥% طول بدن را تشکیل میدهند ( cm 63-55). در میان هر یک از مهره های پشتی سوراخی قرار دارد. از انطباق این سوراخ ها در روی هم لوله درازی به وجود آمده است که نخاع درون آن قرار دارد.
ستون مهره ها ٢ ناحیهی خمیده دارد. این نواحی در ناحیه مهرههای گردنی و مهرههای کمری قرار دارند (خمیدگی گردنی و کمری).
دو نقطهی برجسته نیز در نواحی سینهای و خاجی به طور طبیعی وجود دارند. (قوز سینهای و خاجی). انحنا در طرفین ستون مهرهها همیشه غیر طبیعی است. یک مهره در حالت طبیعی از یک بدنه به نام جسم مهره، یک انحنا به نام قوس مهرهای، یک زایدهی پشتی، دو زایده طرفی و چهار سطح مفصلی (٢ سطح مفصلی بالایی و ٢ سطح مفصلی پایینی) درست شدهاست. جسم مهره و انحنای آن در تشکیل سوراخ مهرهای شرکت میکنند. در ستون مهرهها، سوراخهای مهرهای در کنار هم قرار میگیرند و مجرایی را میسازند که نخاع در آن جا میگیرد.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت دوازدهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
جمجمه
جمجمه از ٢٢ استخوان به هم چسبیده تشکیل شدهاست که از مغز و اندامهای حسی مهم بدن محافظت میکنند. جمجمه از دو قسمت مجزا تشکیل شدهاست. قسمت احشایی جمجمه، صورت را تشکیل میدهد و تنها قسمت متحرک آن فک پایینی است که به جویدن غذا کمک می کند و قسمت عصبی جمجمه که مغز را می پوشاند و از آن محافظت می کند. اندام های حسی مثل گوش، چشم و بینی نیز در جمجمه قرار دارند.
شکل جمجمه در نژادها و افراد مختلف، متفاوت است. روشهای اندازهگیری متفاوتی (جمجمه سنجی) برای تشخیص این شکلها وجود دارد که نسبت بین پهنا و ارتفاع جمجمه را نشان میدهد. بسته به اندازههای گرفته شده، جمجمه باریک، متوسط یا پهن نامیده می شود. علاوه بر آن بین قسمت عصبی جمجمه که دربرگیرندهی مغز است و جمجمهی صورتی یا قسمت احشایی جمجمه تفاوت وجود دارد. خط تقسیم بین این دو قسمت از نزدیک قاعدهی بینی، لبهی بالایی حفرهی چشم و مجرای گوش خارجی رد میشود. جمجمهی عصبی و احشایی از استخوانهای منحصر به فردی درست شدهاند که به جز موارد معدودی با مفاصل استخوانی ثابت یا مفاصل غضروفی به هم متصل شدهاند.
جمجمهی عصبی از کاسه سر و قاعدهی جمجمه که سه قسمت فرو رفته دارد، تشکیل شدهاست. جمجمهی عصبی شامل استخوانهای پس سری، گیجگاهی ، پیشانی ، آهیانه و غربالی است. جمجمهی احشایی شامل استخوانهای آرواره بالایی کام و گونه ، دو استخوان بینی ، دو استخوان اشکی، تیغهی بینی و آرواره پایینی است.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت یازدهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
بافت استخوانی
استخوان یکی از سختترین قسمت های بدن است. در استخوان انعطافپذیری و سختی با وزن کم یک جا جمع شدهاند. ساختار درونی هر استخوان شامل بافتی با فعالیت زیاد است که توانایی سازگاری سریع با تغییرات بدنی را داراست. پس از مرگ، وقتی که تمام بافتهای نرم بدن ما از بین میروند، اسکلت همچنان باقی میماند و احتمالاً به این علت، اسکلت به نماد مرگ تبدیل شدهاست. اسکلت آدمی از بیش از 206 استخوان مجزا که هریک کار ویژهای دارند، درست شدهاست. با همکاری غضروفها ، اسکلت استخوانی حمایت بدن را برعهده دارد و همزمان با پوشاندن اندام های مختلف بدن حفاظت از آن ها را انجام می دهد، ضمن این که تکیه گاه ماهیچهها نیز هست. وظیفهی مهم دیگر استخوان، شرکت در فرآیندهای حیاتی بدن است. تنظیم مقدار کلسیم و تولید گلبول های قرمز خون به وسیله بافت استخوانی انجام می گیرد.
بافت غضروفی در اسکلت اولیه در دوران جنینی و مجاری تنفسی و برخی از قسمت های دیگر بدن دیده می شود. این بافت از سلولهای غضروفی درست شدهاست که در گروههای کوچکی در مادهای زمینهای غضروفی (بسترهی برون سلولی) قرار دارند. غضروف به وسیله مایع مفصلی و یا بافت پیوندی پوشانده مفصل تغذیه می شود. غضروف میتواند فشارهای بالا را تحمل کند و حالت فنری خوبی دارد.
علاوه بر قسمت سخت بافت استخوانی، در مغز استخوان بافت خونساز و چربیساز وجود دارد. بافت استخوانی به دو صورت بافت استخوانی اسفنجی در دو سر استخوان های دراز و بخش میانی استخوان های کوتاه و پهن و بافت استخوانی متراکم در تنه استخوان های دراز و بخش های خارجی استخوان های کوتاه و پهن وجود دارد. پرده ای دولایه ای به نام ضریع روی بافت استخوانی متراکم را گرفته است. تکثیر سلول های لایه داخلی ضریع سبب رشد قطری استخوان ها می شود.
در دو سر استخوان های دراز و وسط آن ها، بخش هایی غضروفی به نام غضروف اتصال وجود دارند. در دوران رشد و نمو بدن غضروف های اتصال دائماً استخوان می سازند و بر طول استخوان می افزایند. فعالیت غضروف های اتصال در سن 18 تا 25 سالگی متوقف می شود. غضروف های اتصال در صورت شکستگی استخوان مجدداً فعال می شوند و استخوان می سازند. رشد و نمو استخوان های پهن و کوتاه به وسیله لایه داخلی ضریع انجام می گیرد.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت دهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
استخوانبندی بدن
اسکلت بدن انسان بیش از 206 استخوان دارد که همراه با غضروفها، چارچوب محکمی را برای بدن میسازد. اسکلت، بدن را حفظ میکند ، به آن شکل میدهد و از اعضای حیاتی آن مراقبت میکند. اسکلت غیر قابل انعطاف و سخت نیست و به کمک مفاصل، ماهیچهها و رباطها میتواند حرکات گوناگونی را انجام دهد. به طوری که اسکلت هر جانور با ساختار و حرکات آن هماهنگی دارد.
در زیر پوست، اسکلت استخوانی محکم و قابل انعطافی وجود دارد که از بدن محافظت میکند. وظیفهی مهم دیگر اسکلت، علاوه بر نگه داری اندام های داخلی بدن، حفظ قسمتهای نرم و داخلی خود برای تولید سلولهای خونی و ذخیرهی نمکهای معدنی است. اسکلت به سرعت رشد میکند و با الگوهای حرکتی ما به سرعت تطبیق مییابد. اگر در حین کار یا ورزش، فشار بیشتری به آن بیاوریم؛ به عنوان یک پاسخ، اسکلت در آن نقطه مقاومتر میشود.
محل اتصال استخوانها با یکدیگر، مفصل نامیده می شود. مفصل ها سبب سهولت حرکت بین استخوان ها میشوند.
گرچه استخوانها ممکن است خشک و سخت به نظر برسند، ولی از سلولهای زنده، رگهای خونی و اعصاب تشکیل شدهاند. اسکلت بدون کمک ماهیچهها و رباطها قادر به انجام حرکت نیست. ماهیچهها برای حرکت استخوان ها معمولاً به صورت دوبه دو با یکدیگر کار میکنند. همراه با مفاصل و استخوان ها، ماهیچه ها مجموعه حرکتی پیچیده ای را سازماندهی می کنند که به بدن آدمی نیرو و پایداری می بخشند. حرکت های استخوان ها، ماهیچه ها و مفصل ها به وسیلۀ مغز، اعصاب و اندام های حسی، تنظیم می شوند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت نهم فصل 5 علوم تجربی هشتم
کالبد شناسی بدن انسان
به منظور توصیف و جایابی دقیق اندام های گوناگون بدن آدمی، واژههای هماهنگی برای اندام های مختلف و مکانیابی آن ها تعریف شدهاست. به منظور شناسایی محل اندام های بدن همیشه کل بدن به دو صفحهی عمودی و افقی تقسیم میشود. واژهی "آناتومی" که ما به آن کالبدشناسی میگوییم، از ریشهی یونانی " anatmnein " مشتق شدهاست. که به معنای جداسازی یا جدا کردن تکه های مختلف یک کالبد است. کالبدشناسی مطالعهی سازمانبندی و ساختار بدن آدمی است. در آغاز عصر حاضر، تمایل زیادی به شناسایی ساختار اندامها با جداسازی آنها به وجود آمد. هر چیزی که ما با چشمان خود بتوانیم آن را ببینیم و شرح دهیم، کالبدشناسی درشت بین نامیده شدهاست. به منظور توانایی در جستجوی قسمتهای کوچک تر، میکروسکوپ اختراع شد. به این ترتیب کالبدشناسی به کمک میکروسکوپ را کالبدشناسی ریزبین می گویند. به منظور بررسی بهتر، بدن همیشه در حالت ایستاده بررسی میشود. در این حالت برخی نقاط را میتوان به طور دقیق توصیف و بررسی کرد. به عنوان مثال، سر همیشه در قسمت بالا قرار دارد و قسمت جلوی بدن همیشه جلو خوانده میشود حتی اگر شخص پشت به ما ایستاده باشد.
وقتی بدن رشد میکند، از آنجا که سرعت رشد قسمتهای مختلف، متفاوت است، نسبت اندازهی آن ها به یک دیگر تغییر میکند. این موضوع هنگامی کاملاً مشخص میشود که بدن جنین، نوزاد و یک کودک نوپا با یکدیگر مقایسه شوند. به عنوان مثال، جمجمه در یک جنین شش هفتهای، طولی برابر با کل بدن دارد.
در نوزاد انسان، اندازهی جمجمه یک چهارم طول کل بدن است و در یک کودک ٦ ساله، این نسبت به یک ششم تغییر مییابد. در بزرگسالی، جمجمه، یک هشتم طول کل بدن را داراست. رشد استخوانها همیشه وابسته به رشد اندامهای بدن است. البته هیچ میزان مشخص و مطلقی در تناسب استخوانبندی وجود ندارد. به عنوان مثال، بین زن و مرد در فاصلهی دستها با زمین تفاوت وجود دارد. این فاصله در زنان عموماً بیش تر از مردان است چون طول بازوی زنان بطور کلی کوتاهتر از بازوی مردان است. به طور کلی اسکلت زنان سبکتر و لاغرتر از اسکلت مردان است. عرض شانهزن کوچکتر از عرض شانه مرد است ولی استخوان لگن آن عریض تر است.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت هشتم فصل 5 علوم تجربی هشتم
احساسات آدمی و مغز
فعالیت های حسی بدن انسان با همکاری دستگاه عصبی و مغز انجام می شود. اندامهای حس در بدن، دریافت کنندههای تحریکات محیطی هستند و فعالیتهای بدنی را مطابق با شرایط محیطی تنظیم میکنند. چگونه اندامهای حس کار میکنند؟ برای آشنایی بیش تر با فعالیت های یک اندام حس، حس بینایی توضیح بیش تری داده می شود.
در شبکیه سلولهای حساس به نور به دو شکل سلولهای استوانهای و مخروطی قرار دارند. سلولهای استوانهای در نور کم و سلولهای مخروطی در نور زیاد فعالند. هر چشم بیش از ١٢٠ میلیون سلول استوانهای دارد. سلولهای استوانهای رنگدانهی قرمزی به نام ردوپسین دارند که در مجاورت نور، سفید میشود.
رودوپسین به کمک ویتامین A در چشم ساخته می شود. رسیدن نور به رودوپسین باعث تغییر شیمیایی در آن می شود. این تغییر سبب تحریک سلول های استوانه ای و ایجاد تکانه های عصبی در آن ها می شود. تکانه های تولید شده به مرکز بینایی در مخ می روند. سلول های مخروطی برای دیدن رنگ ها تخصص یافته اند. برخی از سلولهای مخروطی به نور قرمز، برخی به نور سبز و گروهی دیگر به نور آبی حساسند. دید رنگی از ترکیب دریافتهای حسی این سه نوع سلول شکل میگیرد. رشتههای عصبی شبکیه که از چشم خارج میشوند، عصب بینایی را میسازند که به قشر مخ می رود.
در مغز، اعصاب بینایی دو چشم قبل از رسیدن، مرکز بینایی با یکدیگر تقاطع میکنند و کیاسمای بینایی را می سازند. نیمی از رشتههای عصبی که از شبکیه هر چشم شروع شدهاند، بدون تقاطع به راه خود ادامه میدهند. بنابراین، هر عصب بینایی حاوی رشتههایی از دو چشم است و دید هر دو چشم را به لوب پس سری منتقل میکند.
در کیاسمای بینایی، بخشهای عصب بینایی که از سمت چپ شبکیه هر چشم منشا گرفته اند به سمت مقابل یعنی به سمت نیم کره راست مخ میروند و اعصاب مربوط به طرف راست چشم ها به مسیر خود ادامه میدهند. به این ترتیب نیم کرهی چپ مغز پیامهای راست میدان بینایی را دریافت میکند و برعکس. بنابراین پیامهای موجود در مرکز میدان بینایی به هر دو نیم کره میرسند. پردازش اولیهی تصویر در منطقهی بینایی قشر مخ انجام می شود. پردازشهای بعدی و عمیقتر در سایر مناطق درونی مغز که مسؤول تشخیص شکلهای پیچیده، حرکت و رنگها هستند، انجام می شود.
دید فضایی
چون چشمها با فاصله نسبت به یکدیگر قرار گرفتهاند، چشم راست و چپ هر کدام از زاویهی متفاوتی تصویر را دریافت می کنند. این وضعیت در صورتی که جسم به چشم نزدیکتر باشد، مشهودتر است. در فرآیند بینایی، پرتوهای نوری از یک نقطه از قرنیه عبور میکنند و پس از شکست در عدسی و گذر از زجاجیه، در یک نقطه با شبکیه برخورد می کنند. وقتی به فاصلهی دوری نگاه میکنیم، چشم سالم، تصویری واضح را روی شبکیه تشکیل میدهد. برای دید نزدیک، نور شکست بیش تری را تحمل می کند تا تصویر واضحی شکل گیرد. این شکست به خاطر تغییر تحدب عدسی انجام میشود. تغییر تحدب عدسی، تطابق نامیده میشود.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت هفتم فصل 5 علوم تجربی هشتم
حس لامسه
حس لامسه به گیرنده های لمس وابسته است که روی سطح پوست پراکنده شدهاند. مجموعاً حدود شش صد هزار نقطهی حساس به لمس وجود دارد که ١٥٠٠٠ عدد از آنها در سطح داخلی هر دست متمرکز شدهاند. برای یک شخص نابینا، حس لامسه به عنوان بینایی عمل میکند.
پوست بزرگ ترین اندام حسی بدن است. پوست از تعداد زیادی گیرندهی اختصاصی و پایانهی عصبی تشکیل شدهاست. این گیرندهها و پایانههای عصبی مسؤول گرفتن تحریکات لمس، فشار، درد و گرما هستند. گیرنده هایی به نام بن پاچینی، در ناحیه بین روپوست و جلد قرار دارد و حس فشار را دریافت میکند. هم چنین گیرنده های دیگری در پوست وجود دارد که عبارتند از: بن مایسنر (گیرنده لمس)، بن رافینی (گیرنده گرما)، بن کراوز (گیرنده سرما) و پایانه آزاد عصبی (گیرنده درد).
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت ششم فصل 5 علوم تجربی هشتم
پوست
پوست اندامی بسیار حساس است. این اندام بدن را میپوشاند و از آن محافظت میکند و در تنظیم دمای بدن شرکت می کند. تنظیم دما به وسیلهی تبخیر عرق صورت میگیرد. پوست همچنین ما را قادر به درک احساسات متنوع و درد می کند. پوست اساساًً از سه لایه درست شدهاست: روپوست، جلد (درم)، زیر جلد. ٢ نوع پوست در بدن وجود دارد. پوست کف دست و پا که مو ندارد و غدد چربی نیز در آن موجود نیست و پوست سایر قسمتهای بدن. روپوست رگ خونی ندارد و بیرونیترین لایهی پوست است. سلولهای تازه درست شده به سمت سطح پوست حرکت میکنند. در روپوست این سلولها هستهی خود را از دست میدهند و میمیرند و با سلولهای جوانتر جایگزین میشوند.
در روی روپوست لایهی شاخی وجود دارد که خاصیت ضد آب به پوست میدهد. رنگ پوست مربوط به وجود رنگدانه ای به نام ملانین است که در سلولهای روپوست وجود دارد. کاروتن نیز در جلد و زیر آن وجود دارد. وجود مویرگ های خونی در بخش جلد پوست نیز در تعیین رنگ آن موثرند.
جلد و زیر آن- جلد شامل بافت پیوندی است که در زیر روپوست قرار دارد. این لایه به پوست توانایی کشسانی میدهد. لایهی بالایی جلد، از بافت پیوندی سست به همراه رشتههایی با خاصیت ارتجاعی ظریف تشکیل شدهاست. مرز بین جلد و روپوست حاوی مویرگهای خونی است. لایهی زیرین جلد، که لایهی شبکهای نام دارد از بافت پیوندی سختی درست شدهاست که به طور غیر منظم کنار هم قرار گرفتهاند و حاوی کلاژن و رشتههای کشسان، رگهای خونی، بافت چربی، پیاز مو، اعصاب، غدد چربی و مجاری غدد عرقی است. زیر پوست حاوی بافتهای پیوندی سست است. این بخش از پوست حاوی غدد عرق، بخش پایینی پیاز مو و گیرندههای اختصاصی فشار است. در زیر پوست تجمعات زیادی از سلولهای چربی وجود دارد. بافت چربی نیروی ضربات را میگیرد و از نفوذ سرما جلوگیری و انرژی گرمایی را حفظ می کند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت پنجم فصل 5 علوم تجربی هشتم
حس چشایی
حس چشایی، به کمک حس بویایی، به ما کمک میکند تا از خوردن انواع غذاها و نوشیدنیهای خوب لذت ببریم. این حس ناشی از کار صدها جوانهی چشایی است که اغلب روی زبان قرار گرفتهاند. حدود ٢٠٠٠ جوانهی چشایی در روی زبان، حفرهی دهان، اپیگلوت و بخش بالایی مری قرار دارند. بیش تر جوانههای چشایی در برجستگیهای کاسهای شکل در مخاط زبان قرار دارند.
جوانههای چشایی ٤٠ میلیمتر ضخامت و ٨٠ میلیمتر بلندی دارند. در کودکی و نوجوانی، هر برجستگی کاسهای حدود ٢٥٠ جوانهی چشایی را در خود دارد در حالی که در بزرگسالی این تعداد به ٨٠ عدد میرسد. هر جوانهی چشایی ٣٠ تا ٨٠ سلول گیرنده حسی دارد. جوانههای چشایی از سلولهای نگه دارنده، سلولهای قاعدهای و سلولهای حسی درست شدهاند و مرتباً بازسازی میشوند. گیرندههای چشایی رشتههای عصبی خاصی ندارند. ولی با رشتههای عصبی زبان، ارتباط برقرار می کنند.
جوانهی چشایی به صورت حفره ای است که توسط سوراخی به نام روزنهی چشایی به سطح زبان باز میشود. مایعات حاوی موادی که مزهشان تشخیص داده میشود از روی این روزنهها جریان مییابند و بخش بالایی سلولهای حسی را میشویند این عمل سبب تحریک این سلول ها می شود. سلولهای چشایی نوعی گیرندهحسی شیمیایی اند.
ما فقط ٤ مزه را میتوانیم تشخیص دهیم: شیرینی، ترشی، تلخی و شوری. ترکیب چهار مزهی فوق محدودهی وسیعی از مزهها را شامل میشود. مزههای گوناگون توسط گیرندههای مختلفی دریافت میشود که در روی سطح زبان توزیع نامتناسبی دارند. مواد شیرین در نوک زبان، مواد شور و ترش در کنارههای زبان و مواد تلخ در قاعدهی زبان حس میشوند. با تعامل حسهای چشایی و بویایی، تشخیص طعم و مزهی مواد دقیقتر صورت میگیرد. وقتی بینی می گیردـ به عنوان مثال در سرماخوردگی دیگر قادر به بوییدن نیستیم در چنین حالتی مزه غذاها نیز به خوبی احساس نمی شود.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت چهارم فصل 5 علوم تجربی هشتم
حس بویایی
حدود ١٠ میلیون سلول بویایی در بینی انسان وجود دارد که او را قادر میسازد تا پهنهی وسیعی از رایحهها را احساس کند. وقتی سرما میخوریم، احساس بویایی ما برای مدتی کار نمیکند. اندام بویایی ما در ابتدای مجرای تنفسی قرار گرفته و سطحی معادل یک سکهی کوچک در بالای حفرهی بینی را اشغال کرده است. رنگدانههای ناحیهی بویایی رنگ زردی به آن میدهد که از مخاط پیرامون آن قابل تشخیص است. هنوز نقش این رنگدانه در فرآیند بویایی مشخص نشده است. اما مشخص شده است جانوارانی که رنگدانهی پوستی ندارند؛ فاقد حس بویایی نیز هستند. بافت پوششی ناحیهی بویایی (با بیش از ١٠ میلیون سلول گیرنده)، ٥٠ میلیمتر بالاتر از بافت پوششی مژکی مجرای تنفسی است. سلولهای بویایی مژکهای ریزی (بیش از ١٢ عدد در هر سلول) دارند که با مخاط پوشیده شدهاست. دستجات رشتههای عصبی از سلولهای بویایی به بخش جلویی مرکز شنوایی در قاعدهی لوب پیشانی مخ میروند.
سلولهای حسی بویایی توسط استخوان بسیار نازکی به نام صفحهی غربالی از مرکز بویایی جدا میشوند. رشتههای عصبی از درون سوراخ های این استخوان عبور میکنند. سلولهای بویایی گیرندههای حسی شیمیایی اند. فقط بوی مولکول های مواد شیمیایی که سبب تحریک سلول های گیرنده بویایی شوند، حس می شود.
بوی گازها سریعتر از بوی مایعات و جامدات حس میشوند. حلالیت در آب نیز توانایی بویایی را افزایش میدهد چون مولکولهای مواد تبخیر و در هوا پراکنده می شوند. از این خاصیت در صنایع عطرسازی استفاده میشود. احساس بوهای گوناگون قابل تمرین و آموزش است. افراد مجرب در زمینهی تشخیص بوی عطرها میتوانند بین ٥٠٠ بوی مختلف تفکیک قایل شوند. وقتی دستگاه بویایی خسته شود، درک بوهای باقیمانده در هوا نیز متوقف میشود. این حالت وقتی اتفاق میافتد که تمامی گیرندهای بویایی توسط مولکول های بو اشغال شدهاند و نیازمند زمان برای برگشت به حالت اولیه هستند.
سلولهای بویایی پس از حدود ٤ هفته میمیرند و با سلولهای جدید جایگزین میگردند. سلولهای مرده همراه مخاط بینی به بیرون بدن رانده میشوند. در مورد بوهای مختلف توصیف یکسانی وجود ندارد. بسیاری از بوها با جسمی که آن بو را متصاعد میکند نام گذاری میشوند؛ به عنوان مثال رایحهی گل بنفشه یا بوی سوختن چیزی.
جانواران غالباً قدرت بویایی قوی تری نسبت به انسانها دارند. این قدرت به آنها کمک میکند تا در شرایط گوناگون خود را با محیط وفق دهند به عنوان مثال یک سگ به کمک بو مسیر خود را پیدا میکند. ما میدانیم که چرا یک بو مطلوب و بوی دیگر نامطلوب است و بین برخی بوها و اتفاقات خاص ارتباط برقرار میکنیم.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت سوم فصل 5 علوم تجربی هشتم
اندام شنوایی
گوش انواع گوناگون صداها را از نجوا تا جیغ و فریاد تبدیل به پیام عصبی می کند. شنوایی به کمک مخ انجام میشود، مخ هزاران صدایی را که به گوش میرسد، رمزگشایی میکند. شنیدن، دریافت تحریکات صوتی است که به صورت پیام های عصبی به مخ رسیده است. اندام تعادل موجود در گوش موقعیت بدن و حرکات آن را در فضا ثبت میکند. گوش از سه بخش گوش بیرونی، میانی و درونی تشکیل شده است.
گوش بیرونی
گوش بیرونی شامل لالهی گوش و مجرای شنوایی است. مجرای شنوایی از لالهی گوش شروع میشود و تا پردهی صماخ ادامه دارد و حاوی غددی است که ماده چسبنده، تلخ و قهوه ای رنگی موسوم به جرم گوش را تولید میکنند. همچنین این قسمت موهای ریزی نیز دارد.
گوش میانی- گوش میانی شامل حفرهای استخوانی کوچک و پر از هوا است. این حفره از پردهی صماخ تا دیوارهی استخوانی گوش درونی ادامه دارد.
در این دیواره دو دریچه ـ یکی گرد و دیگری بیضی ـ قرار دارند که توسط غشایی پوشیده شدهاند و ارتباط با گوش درونی را امکانپذیر میسازند. گوش میانی از طریق مجرایی به نام مجرای استاش به حلق راه دارد و باعث تعادل فشار هوا در حفره گوش میانی میشود. این مجرا در هنگام بلع باز میشود. سه استخوان کوچک (چکشی، رکابی و سندانی) در گوش میانی وجود دارد. دستهی استخوان چکشی به پردهی صماخ وصل است. بازوی کوچک تر استخوان چکشی به استخوان سندانی مفصل شدهاست و استخوان سندانی نیز به استخوان رکابی متصل شدهاست. استخوان رکابی روی دریچهی بیضی قرار دارد. این استخوانها ارتعاشات هوا را که به پردهی صماخ میرسند، تقویت و یا تضعیف میکنند.
گوش درونی
گوش درونی حاوی گیرندههای حسی شنوایی و تعادل است و لابیرنت استخوانی نام دارد و از مایعی به نام پری لنف پر شدهاست. لابیرنت شامل دهلیز و مجاری نیم دایره و حلزون است. در مجاری نیم دایره گیرندههای حسی اندام تعادل و در حلزون گیرندههای حسی شنوایی جای دارند. حلزون استخوانی فضایی مارپیچی و از جنس استخوان است. این فضا توسط قسمتی به دو بخش تقسیم میشود: مجرای دهلیزی در بالا که از دریچهی بیضی شروع میشود. در نوک حلزون، به مجرای پایینی یا صماخی میپیوندد. مجرای صماخی پایینی به دریچهی گرد ختم میشود. بخشی نیز به نام حلزون غشایی، لولهای است که توسط مایعی به نام آندو لنف پر شده و درون حلزون استخوانی قرار دارد.
چگونه میشنویم؟
شنوایی وقتی انجام میشود که امواج صوتی از گوش بیرونی میگذرند و به لابیرنت استخوانی در گوش درونی میرسند. در آنجا این امواج به تکانههای عصبی تبدیل میشوند و در نهایت وارد مغز میشوند. امواج صوتی که به گوش برخورد میکنند توسط گوش بیرونی به سمت پردهی صماخ هدایت میشوند. پردهی صماخ شروع به لرزش میکند و این لرزشها توسط استخوانهای کوچک گوش میانی به دریچهی بیضی منتقل میگردد. لرزشدریچه بیضی به وسیله استخوان رکابی سبب لرزش مایع حلزونی (پری لنف) میشود. این لرزشها به صورت موجی تا نوک حلزون ادامه مییابد و سرانجام به دریچهی گرد میرسد و در آنجا خاتمه پیدا میکند. امواج ایجاد شده سبب لرزش بخشی به نام غشای پایهدر درون حلزون غشایی را می شود. این لرزش خود سبب لرزش سلولهای گیرنده حسی روی غشای پایهمی شود. این عمل سبب تولید تکانه های عصبی در این سلول ها می شود. تکانههای ایجا شده به رشتههای عصبی منتقل میشوند. این رشتههای عصبی با رشتههای عصبی اندام تعادل یکی میشوند و به مرکز شنوایی در لوب گیجگاهی مخ میروند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت دوم فصل 5 علوم تجربی هشتم
اندام بینایی
چشمها اندامهایی حساسند و در حفرهای استخوانی قرار دارند. سلول های حسی دادههای نوری را برای ساختن و تصویری از دنیای اطراف ما به مغز می فرستند. بینایی یکی از مهم ترین حواس است. با کمک این حس میتوانیم محیط اطراف خود را بشناسیم. چشمها توسط تحریکات نوری بین شکلها و رنگها، درخشندگی و تاریکی تفاوت قایل میشوند. پردازش اصلی بینایی در مخ به کمک حافظه بینایی انجام میشود، که نوع بسیار تکامل یافتهای از ادراک حسی است.
فرایند تشکیل تصویر درون چشم به وسیله پدیدههای فیزیکی قابل توضیح است. نور هنگام گذشتن از محیط هایی با چگالیهای گوناگون نوری می شکند و جهتش تغییر میکند. شکلهای مختلف مادهی شفاف با چگالی متفاوت میتوانند باعث همگرایی یا واگرایی پرتوهای نور شوند. از این خاصیت به عنوان مثال در دوربینهای عکاسی استفاده میشود. به همین دلیل چشم را هم میتوان به عنوان یک دوربین عکاسی در نظر گرفت. عدسی چشم شبیه عدسی دوربین، مردمک شبیه روزنهی دوربین و شبکیه شبیه فیلم دوربین عکاسی است. در دوربین، عدسی از جسم تصویری واضح و برعکس روی فیلم تشکیل میدهد. در چشم این تصویر در روی شبکیه تشکیل میشود.
در چشم، تحریکات نوری به پیام های عصبی تبدیل میشوند. رشتههای عصبی این تحریکات را به مخ منتقل میکنند و در آن جا تبدیل به تصاویر قابل درک می شوند.
کره چشم توسط ماهیچههای اطراف آن حرکت میکند. با حرکات خاص چشم، دید دو چشمی از یک تصویر امکانپذیر میشود و میدان بینایی گسترش مییابد. کرهی چشم توسط بخش هایی مثل پلک ها، مژه ها، غدد اشکی و ابروها محافظت میشود.
چگونه میبینیم؟
فرایند دیدن با ورود نور از مردمک و برخورد آن با شبکیه در بخش عقبی چشم آغاز میشود. محیطهایی که نور در چشم از آن ها عبور می کند، عبارتند از: قرنیه، زلالیه، عدسی و زجاجیه. پرتوهای نوری که از بیرون به چشم وارد میشوند بعد از گذر از قسمتهای فوق تصویری را بر روی شبکیه تشکیل میدهند. این عمل باعث تبدیل پرتوهای نور به تحریکات عصبی میشود. این تحریکات به مرکز بینایی چشم در مخ میروند و در آن جا به صورت یک تصویر درک میشود.
به منظور واضح دیدن یک جسم، به طور ناخودآگاه چشمان خود را مقابل آن میگیریم تا تصویر بر روی بخشی از شبکیه به نام نقطهی زرد بیفتد. در این نقطه، بینایی حداکثر وضوح را دارد. تصاویری که دورتر از نقطهی زرد تشکیل می شوند، وضوح کمتری دارند. در نقطهای که عصب بینایی از چشم بیرون می رود، گیرندهی حسی بینایی وجود ندارد و "نقطهی کور" نامیده میشود. به منظور بهتر دیدن اجسام با فواصل گوناگون، تحدب عدسی چشم تغییر میکند. تغییر قطر عدسی برای رویت بهتر اجسام دور و یا نزدیک، تطابق نامیده میشود. تطابق توسط ماهیچههای مژکی صورت میگیرد. اگر برای دیدن اجسامی در فاصله دور، ماهیچه های مژکی که به مشیمیه متصل اند، منقبض شوند عدسی مسطحتر می شود. برای دیدن اجسام نزدیک، ماهیچه های مژکی حلقوی منقبض میشوند و تحدب عدسی را بیش تر میکنند. کشسانی عدسی آن را قادر میسازد تا تحدب خود را تا حدی تغییر دهد که تصویر واضحی روی شبکیه تشکیل شود. به خاطر انقباض ماهیچههای مژکی، چشم در دیدن اجسام نزدیک، تا دیدن اجسام دور زودتر خسته میشود. قابلیت مردمک در سازگاری با تحدب عدسی به افزایش وضوح بینایی کمک می کند.
باید توجه داشت که این مراحل به طور هم زمان در هر دو چشم رخ میدهند (دید دو چشمی). برای جلوگیری از ایجاد دوبینی، مغز دو تصویر ایجاد شده را با هم ترکیب میکند و سرانجام یک تصویر درک می شود این عمل، ترکیب تصاویر نامیده میشود.
PDF توضیحات کامل اجزای چشم
پاور پوینت درباره ی چشم
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت اول فصل 5 علوم تجربی هشتم
اندام های حسی
به کمک اندامهای حسی، به طور مرتب دادههایی به مغز هدایت میشود. بدون اندامهای حسی، هیچ دادهای در خصوص دیدن، بوییدن، احساسات و مزهها به وجود نمی آمد. به کمک اندامهای حسی و حافظه، میتوانیم منظره یا بوی خوش گلی را به خاطر آوریم. اندامهای حسی بدن انسان عبارتند از چشم، گوش (اندام تعادل و شنیدن)، زبان، بینی و پوست.
چشمها که اندامهایی بسیار حساس هستند، در عمق کاسهی چشم قرار دارند و توسط استخوانهای جمجمه احاطه شدهاند. در شبکیه، بیش از صد میلیون سلول حسی وجود دارد که نور ورودی به چشم را پردازش می کند. گوش انسان اصوات گوناگونی را میتواند به مغز منتقل کند. شنوایی با کمک مغز انجام میگیرد.
امواج صوتی در گوش به تکانههای الکتریکی عصبی تبدیل میشود و در مغز درک می شوند. هم چنین از گوش تکانههای عصبی به مغز ارسال میشود که مربوط به حس تعادل است. اندام حس چشایی زبان است. جوانههای چشایی در روی زبان قرار دارند و پیام های عصبی را به مرکز چشایی مغز میفرستند. پوست به عنوان یک اندام حسی از تعداد زیادی گیرنده حسی و پایانهی عصبی که به درد حساسند، تشکیل شدهاست. حس بویایی توسط مخاط بویایی درون بینی دریافت میشود. ناحیهی کوچکی از این مخاط، یک لایهی حسی دارد که منطقه بویایی نامیده میشود. این منطقه بوها را میگیرد و به مغز منتقل میکند. تمامی دادههایی که توسط اندامهای حسی به مغز میرود تحت عنوان پیامهای حسی نامیده میشوند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
پاسخ فکر کنید ها و آزمایش های فصل4 علوم تجربی هشتم(تنظیم عصبی)
پاسخ فکر کنید ها و آزمایش های فصل4 علوم تجربی هشتم
فعالیت (صفحه29)
پرش زانو از نوع انعکاس نخاعی است.
گفت و گو کنید (صفحه30)
عطسه، سرفه، ضربان خون، تنفس، انعکاس مربوط به بصل النخاع است.
پلک زدن :برای جلوگیری از آسیب دیدن چشم در برابر ضربه یا گرد وغبار. عطسه: برای جلو گیری از ورود مواد خارجی به شش. سرفه: عدم ورود غذا یا ذرات به نای. ریزش اشک: برای خروج غبار از چشم.
اطلاعات جمع آوری کنید (صفحه33)
این دسته از سلولها وظیفه حمایت از سلولهای عصبی یا همان نورونها را بر عهده دارند و غیر عصبی هستند. کار آنها تغذیه – بیگانه خواری – ساخت پوشش فسفولیپیدی است . گرچه این سلولها کوچکتر از نورونها هستند ولی از لحاظ تعداد ۵ تا ۱۰ برابر نورونها هستند به طوری که نصف حجم مغز را تشکیل می دهند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، پاسخ فعالیت ها ، ،
برچسبها:
نمونه سوالات فصل 4 علوم تجربی هشتم(تنظیم عصبی)
پاورپوینت فصل 4 علوم هشتم(تنظیم عصبی)
پاورپوینت کامل برای فصل 4 علوم هشتم(تنظیم عصبی)
لطفا پاورپوینت را از لینک زیر دانلود کنید...
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، پاورپوینت ، ،
برچسبها:
قسمت بیستم فصل 4 علوم تجربی هشتم
مراحل انتقال پیام عصبی در محل سیناپس
هنگامیکه جریان عصبی به پایانه اکسونی نورون پیش سیناپسی می رسد ، وزیکول های محتوی انتقال دهنده ها با غشای سلول آمیخته می شوند و مولکول های انتقال دهنده به فضای سیناپسی آزاد و به گیرنده های موجود در غشاء نورون پس سیناپسی متصل و سبب تغییر پتانسیل الکتریکی آن می شوند. این تغییر ممکن است در جهت فعال کردن یا مهار کردن نورون پس سیناپسی عمل کند.در سیناپس سیگنال الکتریکی تبدیل به سیگنال شیمیایی (نوروترانسمیترها) می شود. این نوروترانسمیترها به شکاف سیناپسی (فاصله کوچک بین دندریت و اکسون) ریخته می شوند و به دندریت سلول مجاور می رسد و این انتقال ادامه پیدا می کند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت نوزدهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
سیناپس
انتقال هر تحریک یا دستور از یک نورون به نورون دیگر، در محل خاصی که دو نورون با هم تماس حاصل میکنند انجام میشود. محل ارتباط دو نورون را «سیناپس»گویند.
پس سیناپس، محل تبادل اطلاعات از اکسون یک نورون به دندریت نورون دیگر سیناپس نامیده می شود. به خاطر داشته باشید که تبادل اطلاعات سلول های عصبی به هم از طریق این قسمت هاست.
انواع سیناپس عبارتند از :
الف ) سیناپس الکتریکی
ب ) سیناپس شیمیایی
اجزاء سیناپس عبارتند از:
1-نورون پیش سیناپسی : نورونی که پیام را از طریق پایانه اکسونی خود منتقل می کند
2-فضای سیناپسی : فاصله کمی که بین پایانه اکسونی و سلول دریافت کننده وجود دارد.
3-نورون یا سلول پس سیناپسی : دریافت کننده پیام عصبی
4-انتقال دهنده عصبی : ماده ای شیمیایی که باعث ارتبااط نورون پیش سیناپسی و پس سیناپسی می گردد. مانند استیل کولین در ماهیچه ها و گلوتامات در مغز .
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت هجدهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
انتقال پیام عصبی
وقتی محرکی باعث دپلاریزه شدن نقطهای از غشای آکسون شود، دریچههای حساس به ولتاژ باز میشوند و در آن نقطه از غشای آکسون پتانسیل عمل شکل میگیرد. زمانی که ولتاژ غشا از mV 70 -به mV 40 +میرسد ظرف هزارم ثانیه جریانی از Na +از طریق مجاری باز شده به درون سلول انتشار مییابد.بنابراین، هر پتانسیل عمل بارهای مثبت (یونهای Na +)را به درون آکسون تزریق میکند. این یونهای سدیم دارای بار مثبت به ناحیه مجاور که هنوز پتانسیل غشای آن mV 70- است، جا به جا میشوند و آن ناحیه از غشای آکسون را دپلاریزه میکنند.در واقع جابهجایی یونهای Na+ باعث تغییر ولتاژ ناحیه مجاور ، باز شدن دریچههای مجاری Na+ آن و تولید پتانسیل عمل دیگری میشود. بنابراین، هر پتانسل عمل به عنوان محرکی برای تولید پتانسیل عمل در ناحیه بعدی غشای آکسون عمل میکند.
هدایت تکانه عصبی در آکسون فاقد میلین:هر پتانسیل عملی باعث سرازیر شدن یون های سدیم به درون سلول میشود. این بارهای مثبت به نواحی مجاور جابهجا میشوند و آن ها را به طور جزئی دپلاریزه می کنند. در نتیجه کانالهای حساس به ولتاژ سدیم باز میشوند و این فرآیند تکرار میشود.
هدایت تکانه عصبی در آکسون میلین دار:چون غلاف میلین از جریان یونهای سدیم به داخل سلول جلوگیری میکند، پتانسیل عمل فقط در نقاط فاقد میلین به وجود میآید. در نتیجه پتانسیل عمل از نقطه ای به نقطه دیگر میپرد. توجه داشته باشید که پتانسیلهای عمل در واقع منتقل نمیشوند، گرچه استفاده از این واژه مرسوم است. هر پتانسیل عمل واقعهای مجزا و کامل است که در طول آکسون تکرار میشود یا به تعبیری از نو زاده میشود. بنابراین، پتانسیل عملی که در انتهای آکسون تولید میشود، واقعهای جدید ی است که در پاسخ به پتانسیل عمل قبلی به وجود میآید. پتانسیل عمل آخر دارای همان وسعت و توان پتانسیل عمل نخست است.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت هفدهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
فعالیت نورون :
بین دو سمت غشای نورون اختلاف پتانسیل الکتریکی وجود دارد .
پتانسیل آرامش: اختلاف پتانسیل الکتریکی بین دو سمت غشاء در حالتی که نورون در حال فعالیت عصبی نمی باشد.
نکته : درهنگام پتانسیل آرامش ، پتانسیل درون سلول نسبت به بیرون آن منفی می باشد که علت آن به قرار زیر است. بطور معمول غلظت یون سدیم در خارج از داخل بیشتر و غلظت پتاسیم در داخل بیشتر از خارج است ، بنابراین سدیم بر اساس شیب غلظت ( انتشار ) تمایل به ورود به داخل و پتاسیم تمایل به خروج دارد ، اما بعلت اینکه یون هیدراته پتاسیم نسبت به سدیم کوچکتر است ، نفوذپذیری غشا ء نسبت به پتاسیم در حالت استراحت بیشتر از سدیم خواهد بود. بنابراین تعداد یون های مثبتی(یون پتاسیم ) که از نورون خارج می شود بیشتر از یون های مثبتی ( یون سدیم ) است که وارد آن می گردد در نتیجه بارهای منفی درون نورون خود را نشان می دهند.
نکته : اگر این فرآیند دائما اتفاق بیفتد تراکم پتاسیم داخل به شدت کاهش یافته و سدیم درون سلول انباشته خواهد گردید، سلول برای رفع این مشکل از پمپ سدیم-پتاسیم کمک می گیرد.
پمپ سدیم –پتاسیم : پروتئینی در غشاء که با مصررف ATP (انرژی ) یون های سدیم را به خارج و پتاسیم را به داخل نورون می راند و باعث می گردد که اختلاف غلظت یون های سدیم و پتاسیم در دو سمت غشاء حفظ گردد.( حفظ حالت اولیه )
پتانسیل عمل : تغییر ناگهانی و شدید اختلاف پتانسیل بین دو سمت غشاء که طی آن در زمان بسیار کوتاهی پتانسیل داخل نسبت به خارج مثبت تر می شود و بلافاصله به حالت اول بر می گردد.( منفی شدن داخل )
ادامه توضیحات در ادامه مطلب...
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
ادامه مطلب
قسمت شانزدهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
انواع نورون ها ازنظر عملکرد
انواع نورون ها ازنظر عملکرد تقسیم بندی نورون ها برطبق عملکرد عبارتنداز:
*نورون حسی یا آوران (Sensory, or Afferent neuron): این نورون ها، پیام های عصبی را به طرف دستگاه عصبی مرکزی می برند. نورون های حسی محیطی را نورون های آوران اولیه (Primary afferent neurons) می نامند. نورونهای حسی یا آوران، تحریکات را از اعضای بدن به نخاع و یا مغز منتقل میکنند.
*نورون حرکتی یا وابران : (Motor, or Efferent neuron) نورونهای وابران، دستورها را از نخاع و یا مغز به اعضای بدن برمیگردانند. یعنی پیام های عصبی را از دستگاه عصبی مرکزی به سمت محیط هدایت می کنند (یعنی به عضلات صاف، اسکلتی و قلبی یا غدد). نورون های سیستم اتونوم (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) حرکتی هستند. در مواردی، نورون هایی که وارد قسمت خاصی از دستگاه عصبی مرکزی می گردند، اصطلاح نورون های آوران و درارتباط با نوروهایی که از آن خارج می شوند عنوان نورن های وابران بکار می رود (مثلا نورون های آوران و وابران مخچه).
*نورون های رابط یا ارتباطی (Connector, or association neuron) یا نورون بینابینی یا واسطه ای : (Interneuron) نورون هایی هستند که وظیفه آنها ارتباط نورون ها با یکدیگر در سیستم عصبی است. به عنوان مثال می توان به بسیاری از نورون های واسطه ای در طناب نخاعی، مخچه و قشر مغزاشاره کرد. نورون های واسطه ای ممکن است مهاری یا تحریکی باشند. نورونهای رابط، کلا تحریکات یا دستورها را از یک نرون به نرون دیگر انتقال میدهند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت سیزدهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
انواع نوروگلیا
این سلول ها در انتقال پیام عصبی نقشی ندارند. وظیفه این سلول های غیر عصبی، ترمیم و تغذیه و همچنین حفاظت و پشتیبانی از سیستم عصبی است.
سلول های نوروگلیا شامل:
*آستروسیت: آستروسیت ها فضاهای بین نورون ها را پر می کنند. در شکل ها و اندازه های مختلفی وجود دارند. از ویژگی های این سلول ها داشتن زوائد متعدد است. بسیاری از زوائد آنها در ارتباط نزدیک با عروق خونی هستند که پاهای انتهایی دور عروقی می نامند.
بنابراین احتمال دارد که در نگهداری عروق یا تبادل متابولیک میان نورون ها و دستگاه عروقی نقش داشته باشند.
*الیگودندروسیت: که وظیفه ساخت میلین را در دستگاه عصبی مرکزی (CNS) برعهده دارد
*میکروگلیا:این گروه از سلول ها، ماکروفاژ بوده و بیشتر آنها در بالغین دور عروق هستند.
*سلول اپندیمی: این سلول ها دستگاه بطنی مغز و مجرای مرکزی نخاع را مفروش می کنند.
*سلول شوان: که در ساختن میلین نورون های دستگاه عصبی محیطی (PNS) نقش دارد.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت پانزدهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
انواع نورون ها ازنظر شکل و ساختار
*نورون یک قطبی(Monopolar neuron): ابتدا یک زایده خارج می گردد که خود به دو شاخه تقسیم می شود. این دو شاخه ازنظر ساختمانی شبیه آکسون هستند. یکی از شاخه ها پیام عصبی را به جسم سلولی منتقل می کند (به عنوان دندریت) و دیگری پیام را از جسم سلولی دور می کند (به عنوان آکسون)نورون های حسی دارای دندریت بلند و آکسون کوتاه هستند. دندریت این نورون ها ازنظر ساختمانی شبیه آکسون است.به این نورون ها، نورون های یک قطبی کاذب نیز می گویند. مثلا می توان به نورون های گانگلیون (عقده) ریشه خلفی اعصاب نخاعی اشاره کرد که به عنوان نورون های حسی، پیام های عصبی محیط را به نخاع منتقل می کنند.
*نورون دو قطبی (Bipolar neuron):دندریت و آکسون از دو قطب جسم سلولی خارج می شود (همانند نورون های دو قطبی شبکیه چشم)
*نورون چند قطبی (Multipolar neuron):دارای دندریت های فراوان و یک آکسون است (مانند نورون های پورکنژ مخچه، نورون های شاخ قدامی نخاع و نورون های هرمی در قشر مغز)
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت چهاردهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
سلول شوان، میلین و گره رانویه
سلول شوان(schwann cell):دور تا دور هر آکسون را در طول مسیرش سلول هایی می پوشانند که به آن ها سلول های شوان(Schwann cell) می گویند. در هر یک میلیمتر طول هر آکسون حدود ده سلول شوان وجود دارد. اینها سلول های محافظ عصب هستند.
غلاف میلین یا میلین(Myelin):سلول های شوان صفحه هایی را درست میکنند که به آن میلین (Myelin)میگویند. میلین مانند یک چسب نواری که دور حلقه مرکزی پیچیده شده دور آکسون میپیچد و به همین خاطر به آن غلاف میلین هم میگویند.
گره رانویه:گره رانویه فرو رفتگیهای غشای میلین در تار های عصبی است. در واقع فواصلی در رشته های عصبی که در آنها غلاف میلین وجود ندارد، گره رانویه نام دارد. هدایت پیام عصبی در این رشته از گرهی به گره دیگر است. این گرهها شتاب پتانسیل کار از یک گره به گره بعدی را افزایش میدهد. بدلیل وجود گره رانویه در تار های عصبی میلین دار سرعت هدایت پتانسیل کار در این تارها از سایر تارهای عصبی بیشتر است. هدایت پیام عصبی در تارهای عصبی میلین دار از یک گره رانویه به گره بعدی صورت میگیرد و بصورت جهشی است وهمین امر موجب میشود که هدایت پیوسته با سرعت ۵/۰ متردر ثانیه انجام شود. هدایت پیام عصبی در تارهای عصبی بدون میلین بسیار آهسته تر و با سرعت ۱۲۰ متر در ثانیه صورت میگیرند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت دوازدهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
قسمت یازدهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
نورون
سلول عصبی، واحد دستگاه عصبی میباشد. به هر سلول عصبی یک نورون میگویند. بافت عصبی در واقع از مجموعهای از سلولهای عصبی یا نورون و سلولهای گلیا تشکیل شده است. نورونها دارای اشکال و اندازههای مختلفی میباشند. دستگاه عصبی (Nervous system) از دو نوع سلول تشکیل شده است:
*سلول عصبی بنام نورون (Neuron) که واحد عملی دستگاه عصبی است. *سلول غیر عصبی بنام نوروگلیا (Neuroglia) یا گلیوسیت (Gliocyte) که سلول پشتیبان محسوب می شود.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت دهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
دستگاه عصبی محیطی
دستگاه عصبی محیطی شامل اعصاب مغزی، اعصاب نخاعی و دستگاه عصبی خودمختار است.
1-اعصاب مغزی
الف)عصب بویایی ( olfactory nerve):در عمل بویایی دخالت دارد.
ب)عصب بینایی(optical nerve):در عمل دیدن (بینایی) دخالت دارد.
ج)عصب محرکه چشم(اوکولوموتور) (oculomotor nerve) :در زمان تابیدن نور به چشم، باعث تنگ شدن مردمک چشم میشود.
د)عصب قرقرهای(تروکلئار) (trochlear nerve ): باعث ثابت ماندن کره چشم در یک سمت میشود.
ه)عصب سه قلو(تریجمینال) (trigeminal nerve): رشته حسی این عصب، الیاف حسی صورت را تامین میکند. انشعابات رشته حرکتی این عصب، به عضلات جوشی صورت، عصب میدهند.
و)عصب اشتیاقی(ابدوسنس) (abducens nerve):این عصب باعث میشود که چشمها در کره چشم در موقعیت مناسبی قرار گیرند.
ز)عصب چهره ای (ابدوسنس) (facial nerve):انشعابات این عصب رشتههای حرکتی عضلات صورت و گوشها را تامین میکنند.
ل) عصب تعادلی-شنوایی(وستیبولوکوکلئار) (vestibulocochlear nerve):در عمل شنوایی و تعادل بدن دخالت دارد.
م)عصب زبانی- حلقی(گلوسوفارینژیال) (glossopharyngeal nerve):این عصب موجب فعالیت حرکتی حلق و حنجره میشود.
ن)عصب واگ(vagus nerve):انشعابات این عصب به حلق، حنجره و دستگاه گوارش میروند.
و)عصب فرعی (اکسسوری) (accessory nerve):حرکتعضله جناغی چنبری پستانی (عضله درازی که به طور مایل در جلوی گردن قرار دارد.)و عضله ذوزنقه (عضله پهنی که بلافاصله زیر پوست ناحیه پشت گردن و نیم فوقانی تنه قرار دارد).
ی)عصب زیرزبانی(هیپوگلوسال) (hypoglossal nerve) :این عصب، رشتههای حرکتی زبان را تامین میکند.
2-اعصاب نخاعی:
در انسان ها ۳۱ جفت عصب نخاعی وجود دارد که از راه سوراخهای بین مهره ای ستون مهرهها بیرون میآیند. اعصاب نخاعی به صورت زیر تقسیم بندی و نامگذاری میکنند:
الف)اعصاب گردنی (cervical nerves):این اعصاب ۸ جفت هستند که از C۱ تا C۸ نامگذاری شدهاند. اولین زوج از بین استخوان پس سری (occipital bone)و مهره اطلس خارج میشود.
ب)اعصاب سینهای (thoracic nerves):این اعصاب ۱۲ جفت میباشند که از T۱ تا T۱۲ نامگذاری شدهاند.
ج)اعصاب کمری (lumbar nerves):این اعصاب ۵ جفت میباشند که از L۱ شماره تا L۵ نامگذاری شدهاند.
د)اعصاب خاجی (sacral nerves):این اعصاب ۵ جفت میباشند که از S۱ تا S۵ نامگذاری میشوند.
ه)یک جفت عصب دنبالچهای کوکسیژیال (Coccygeal):که از بین مهره اول و دوم دنبالچهای خارج میشود.
این دستگاه، بخشی از دستگاه عصبی محیطی است که اعمال احشای بدن را کنترل میکند. این دستگاه، به کنترل فشار خون، حرکات و ترشح دستگاه گوارش، عمل عرق کردن، کنترل درجه حرارت بدن، دفع مدفوع و ادرار کمک میکند. بعضی از این اعمال، تقریبا به طور کامل و بعضی دیگر به طور نسبی، بوسیله دستگاه عصبی خودمختار کنترل میشوند.
اجزای دستگاه عصبی خودمختار
الف)دستگاه عصبی سمپاتیک:شامل طناب عصبی زنجیر مانند است که دارای گرههای عصبی فراوان است. این طنابهای عصبی، از قاعده جمجمه در دو طرف ستون مهرهها به پایین کشیده شده است و تا استخوان خاجی ادامه دارد. گرههای مزبور، جفت هستند و از قسمت جلو به عقب در نواحی گردن، سینه، کمر، لگن و ناحیه خاجی وجود دارند. این گرهها به وسیله رشتههای ارتباطی، به نخاع و سپس به وسیله نخاع با دستگاه عصبی مرکزی مربوط میشوند.
بعضی از عقدههای سمپاتیک که در مجاورت اندامهای مختلف قرار گرفتهاند با دو زنجیر طناب عصبی سمپاتیک در ارتباط هستند که عبارتند از:
1.شبکه قلبی:در قاعده قلب قرار دارد و به قلب و ریه عصب میفرستد.
2. شبکه خورشیدی:در پشت معده قرار دارد و به اندامهای حفره شکمی، عصب میفرستند.
3. شبکه هیپوگاستریک:در جلوی استخوان خاجی قرار دارد و به اندامهای حفره لگنی عصب میفرستد.
وظیفه دستگاه عصبی سمپاتیک:
این دستگاه به ماهیچههای قلب، ماهیچههای دیواره رگهای خونی و احشا (معده، لوزالمعده و رودهها) عصب میفرستد.
همچنین به غدد غرق و ماهیچههای غیرارادی پوست، عصب میدهد و قابلیت ارتجاعی تمام ماهیچههای ارادی و غیرارادی را حفظ میکند.
ب)دستگاه عصبی پاراسمپاتیک: دستگاه خودکار، ضمیمه ایست که از طریق زوجهای اعصاب مغزی شماره 3، 7، 9، 10 و همچنین از قسمت خاجی نخاع خارج شده است و به اندامهای مورد نظر وارد میشوند. رشتههای عصبی موجود در (عصب سری شماره 3) میگنا دات آر،به ماهیچههایی که مسئول تنگ و یا گشاد کردن مردمک چشم هستند، وارد میشوند. رشتههای عصبی موجود در عصب سری شماره 7 به غدد اشکی و زیر فکی و رشتههای عصبی موجود در عصب سری شماره 9 به غده بناگوشی میروند.
رشتههای عصبی موجود در عصبی سری شماره 10 که عصب واگ نام دارد، به قلب، ریهها، مری، معده، روده باریک، نیمه ابتدایی روده فراخ، کبد، کیسه صفرا، لوزالمعده و قسمتهای بالایی میزنای میروند.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت نهم فصل 4 علوم تجربی هشتم
قسمت هشتم فصل 4 علوم تجربی هشتم
دستگاه عصبی مرکزی
2-نخاع: بخشی از دستگاه عصبی مرکزی است که در قسمت عقبی مغز و در کانال ستون مهرهها واقع است. در قسمت جلویی نخاع، بصلالنخاع قرار دارد.نخاع، بوسیله شیارهایی به نام «شیارهای جانبی شکمی» و «جانبی پشتی» به دو نیمه راست و چپ تقسیم میشود.نخاع، از نظر ساختمان داخلی، دارای دو بخش: ماده خاکستری و ماده سفید است. به شاخههای ماده خاکستری، شاخههای پشتی و شکمی نخاع گویند. این شاخهها بوسیله پلی از ماده خاکستری در قسمت وسط به هم متصل میشوند. رشتههای عصبی که از شاخههای پشتی خارج میشوند، حسی و رشتههایی که از شاخههای شکمی خارج میشوند، حرکتی هستند. در مرکز نخاع، مجرای مرکزی نخاع وجود دارد که در طول نخاع ادامه مییابد و در قسمت جلویی با بطن چهارم در ارتباط است و حاوی مایع مغزی- نخاعی میباشد.
وظایف نخاع
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت هفتم فصل 4 علوم تجربی هشتم
قسمت های ساقه مغز
ناحیهاى است که از بالا به نیمکرههاى مخ و از پایین به پل مغزى محدود شده است. مغز میانى داراى دو سطح پیشین و پسین مىباشد که در سطح پشتى آن چهار هسته قرار دارد، دو تا در بالا به نام برجستگیهاى دوقلوى فوقانى و دو تا در پایین به نام برجستگیهاى دوقلوى تحتانى. برجستگیهاى بالایى مربوط به راههاى بینایى و برجستگیهاى پایینى مرتبط با راههاى شنوایى مىباشند. این قسمت مغز میانى کلاً تکتوم نام دارد.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها:
قسمت ششم فصل 4 علوم تجربی هشتم
مغز از لحاظ تشریح (آناتومی)
مغز، از لحاظ تشریح (آناتومی) به سه بخش مخ، مخچه و ساقه مغزی تقسیم میشود.
الف)مخ:
شامل دو نیمکره راست و چپ است. قسمت قشری آن، به رنگ خاکستری و قسمت عمقی تر آن به رنگ سفید میباشد.
دو نمیکره مخ، به وسیله یک شیار طولی عمیق از هم جدا میشوند. اما در پایین بوسیله تودهای از بافت سفید مغزی با هم ارتباط دارند. در هریک از این دو نیمکره، حفرههایی وجود دارد که به آنها بطنهای جانبی چپ و راست گویند. بطنهای جانبی چپ و راست، بوسیله سوراخی به بطن سوم که در بین تلاموسها قرار دارد ارتباط دارند.
بطن سوم نیز بوسیله مجرایی به نام شیار سیلویوس، با بطن چهارم که بین مخچه و نخاع قرار دارد در ارتباط است.
سطح نیمکرههای مخ، دارای نواحی برجسته و فرورفته زیادی است. نواحی برجسته آن را «شکنج» و نواحی فرورفته را «شیار» گویند. همین شیار و شکنجها، سبب میشوند که ناحیه قشری مخ وسعت بیشتری پیدا کند.
عمیقترین شیارها در مخ، شیار طولی و شیار جانبی میباشد. شیارهای مخ، آن را به قطعههای مختلف تقسیم میکنند که عبارتند از: قطعه پیشانی، قطعه گیجگاهی، قطعه آهیانه و قطعه پشت سری. شیار طولی، مخ را در جهت جلویی عقبی، به دو نیمکره چپ و راست تقسیم میکند.
هریک از نیکرههای مخ، اعمال حرکتی نیمه مقابل بدن را کنترل میکنند. همیشه اعمال حرکتی نیمه راست بدن بوسیله ناحیه حرکتی نیمکره چپ مخ و اعمال حرکتی نیمه چپ بدن بوسیله ناحیه حرکتی نیمکره راست مخ، کنترل میشود.
ب)مخچه:
مخچه، در حفره عقبی جمجمه قرار دارد. اعمال مخچه حفظ تعادل بدن است و توسط کرمینه دو نیمکره مخچه به هم وصل شده اند. بند بازان و افرادی که ژیمیناستیک کار می کنند، با تمرین بیشتر، مخچه خود را تقویت می کنند.
ج)ساقه مغز:
قسمتی از مغز است که نیمکرههای مخ را به نخاع متصل میکند و شامل: پلهای مغزی، بصلالنخاع و مغز میانی است.
د)تالاموس:
ساختمانهای گرد و مدوری هستند که از ماده خاکستری مخ، تشکیل شدهاند و در قاعده مخ قرار دارند. دستورهای حسی، ابتدا به تالاموس میرسند و بعد به مراکز حسی قشر مخ انتقال مییابند.
ه)هیپوتالاموس:
ناحیه کف بطن سوم، در زیر تالاموس، هستههایی قرار دارند که در اصطلاح به آنها «هیپوتالاموس» گویند. هیپوتالاموس، مرکز بسیاری از اعمال غیرارادی بدن از قبیل: تشنگی، گرسنگی، خواب و تنظیم درجه حرارت بدن است.
موضوعات مرتبط: زیست شناسی ، درسنامه ، ،
برچسبها: